مهر همیشه تابان

  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

نقد سریال جومونگ

13 آبان 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

نقد و بررسی سریال #جومونگ
✅داستان جومونگ مانند موسى علیه السلام است که در خانه فرعون (امپراتور) رشد مى  كند،با وى به مخالفت برمى خيزد و در نهايت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه اى پهناور ( گذرموسى علیه السلام از رود نيل) به سرزمين خالى از سكنه پدرانش يعنى چوسان قديم (ارض موعود) وارد مى كند.
?چوسان یعنی چو+سان که سان به معنی خورشيد است و در تورات خورشید نماد ارض موعود يا سرزمين مادرى مى باشد!
?جومونگ یعنی جو+ مونگ به معنی راهب یهودی.
?جولبن یعنی جو+ لبن به معنی لبنان يهود .
?اسامى برخى شخصيت های داستان مانند:«مگول»، «ياگاك» و «ماگاك» همان «مغول»، «ياجوج» و «ماجوج» هستند.
✅نقش زنان در اين سريال مانند پيامبران زن هفتگانه يهود يا حداقل ديگرانى چون ريوقا، ساره و يائل…هستند.
✔️«سوسانو» بسيار شبيه «دبورا» پيامبر زن يهودى است كه بنابر عهد عتيق بر سربازان سيسرا پيروز مى گردد.
✔️اقدامات تجارى او شبیه «گراسيا ناسى» زن تاجر معروف يهودى و عامل اصلى نفوذ يهوديان در دربار عثمانى است.
✔️بانو سويا (همسرجومونگ) كه به اسارت مى رود، مانند «هدسه»است كه بنابر فيلم «يك شب با پادشاه» به زور از خانه عمويش مردخاى ربوده شد و به همسرى خشايار شاه درآمد،می باشد.
✔️سوسانو که با دو بچه اش به سرزمین های جنوبی رفت، همان دو سبت اند که جدا شدند،و یوری فرزند جومونگ همان ده سبت گم شده است.( طبق تورات)

✔️یکی دیگر از شخصیت های زن این سریال “رکسلانه” یا “خرم سلطان"  یهودی است که با نفوذ در دربار سليمان، پادشاه عثمانی به همسری وی در آمد و با قتل ولیعهد “مصطفی ” بالاخره منجر به پادشاهی سلطان سلیم دوم و شعله ور شدن آتش فتنه جنگ های ایران و عثمانی شد.
✅در دیالوگ های این سریال فراوان عبارات آوارگی ،اسارت ،سرزمین مادری  و تاریخی ، کوچ و غیره به چشم می خورد که همگی یادآور فراز هایی از تورات است. 
✅نکته جالب این که جومونگ برای دفاع از خود حق دارد از سلاح های نا متعارف زمان خودش مانند شمشیر فولادی و بمب های آتش زا و… علیه دشمنانش استفاده کند تا جایی که بیننده این برتری تسلیحاتی را نوعی حق مسلم وی می داند.همان گونه که باید کلاهک اتمی اسرائیل را به رسمیت بشناسد.
✅دشمن اصلی جومونگ امپراطوری چین يا همان “هان” است که سربازانش با پری که بر روی کلاه خُودشان دارند بي شباهت به جنگ آوران مسلمان نیستند.
✅توجه بیش از حد به تجارت هم مخصوص یهود است.
نوادگان جومونگ بارها در مجامع بین المللی مثل آمریکا و اسرائیل فعالیت های هسته ای ایران را محکوم کرده اند.اما متاسفانه ایران بازارش را در اختیار جنس های دست سوم آنها قرار داده است.

✅نقشه چوسان قدیم که بر روی پوست ترسیم شده بسیار شبیه نقشه فرضی أرض موعود صهیونیست ها(نیل تا فرات) است.
✅در پس زمينه سکانس های مختلف ستاره شش گوش ✡و یا تصاویر متعدد پرچم هایی با نقش خورشید ( نماد ارض موعود صهیونیست) دیده می شود.
✅"کابالا “یا عرفان و سنت شفاهی  یهود و پیشگویی هایشان در این سریال بسیار زیاد است. و تقریبا هیچ تصمیمی بدون اذن آنها گرفته نمی شود. آنها مانند یک “نوستراداموس” از آینده روشن قوم شان می گویند.نام گذاری دهه دوم قرن بیست و یکم به نام دهه کابالا تاییدی بر این مطلب است.
✅بیشترین تلاش این سریال روی آماده سازی ذهن مردم جهان برای پیاده شدن مفاهیم کابالا است. مانند سریال های دهه نود که جهان را آماده شیطان پرستی کرد،و اتفاقا جواب هم گرفت.
✅جومونگ مانند ماشیح (منجي قوم يهود) و قومش مانند فرزندان برتر خداوند هستند (مطابق تورات و تلمود) و همیشه مورد عنایت الهی قرار می گیرند. و حتی مانند پیامبران بنی اسرائیل (طالوت و داوود) خداوند به او روش بافت و ساخت زره را آموخته و سربازانش را با تعداد کم بر دشمنان بسیار خود از امپراطوری چینی ها یا “هان"  پیروز می گرداند.
✅طبق تاریخ دانگمیونگ سئونگ وانگ معروف به جومونگ( به معنی تیرانداز ماهر )، مؤسس امپراتوری گوگوریو بود. گوگوریو در میان سه پادشاهی کره، شمالی‌ترین آن‌ها محسوب می‌شد و بخش‌هایی ازمنچوری و کره شمالی امروزی را در بر می گرفت.

?اللهم عجل لولیک الفرج?

 نظر دهید »

شبهه اولین قائم مقام رهبری ضد انقلاب بود.

25 مهر 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

⁉️ متن شبهه :???

 

 اولین قائم مقام رهبری ضد انقلاب بود (منتظری)

 اولین امام جمعه ی ایران حامی منافقین بود (طالقانی)

 معلم انقلاب که التقاطی بود (شریعتی)

 اولین نخست وزیر مملکت جاسوس آمریکا بود (بازرگان)

 اولین رییس‌ جمهور مملکت هم که جاسوس منافقین بود (بنی صدر)

ًنخست وزیر هشت ساله ی جنگ که اصل فتنه است (موسوی )

 هشت سال رییس‌جمهور اصلاحات که حامی فتنه است (خاتمی)

 هشت سال رییس‌جمهور سازندگی و رییس تشخیص مصلحت نظام که ساکت فتنه است (رفسنجانی)

 این هشت سال آخریه هم که جریان انحرافی از کار در اومد (احمدی نژاد) 

 يك رییس دو دوره ی مجلسمونم که فتنه گر و عامل استکبار از کار دراومد (کروبی)

سوال اینجاست؛ این انقلابی که نباید بزاریم دست نا اهلان بیفته، اساساً چه موقع دست اهلش بوده که ما نگهش داریم؟!

 

❇️پاسخ

 

✅تعدادی از بندهای شبهه درست نیستند و دلیل و مدرکی بر تایید آنها وجود ندارد.

? مثلا:

⚠️ً"معلم انقلاب” بودن شریعتی در هیچ کجا گفته نشده است.

⚠️هیچ مدرک و سندی بر حامی منافقین بودن طالقانی وجود ندارد.

⚠️بازرگان فردی غرب زده و ملی گرای مذهبی بوده اما در مورد جاسوس بودنش سندی وجود ندارد.

⚠️آقای منتظری هیچگاه به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشده اند. امام خمینی(ره) از همان ابتدا وی را شایسته این مسئولیت بزرگ نمیدانستند، چنانچه در پاسخ استعفای وی چنین تصریح کردند: «رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگی و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما میخواهد و به همین جهت ، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه مثل هم فکر میکردیم…» در هر حال رهبری انقلاب هیچگاه به دست وی نیافتاد که بگوییم به دست نااهلان افتاد.

✅دین اسلام به آزادی تفکر و اندیشه اعتقاد دارد. تمام تلاش انبیا و ائمه این بوده که انسان ها را به آزادی اندیشه برساند، تا هر انسانی بتواند به تنهایی راه درست را از نادرست تشخیص دهد. اگر انسان در انتخاب های خود آزادی داشته باشد و سپس نتایج آن انتخاب آزادانه را ببیند و اگر اشتباهی داشت آن را تصحیح کند، به آزادی اندیشه خواهد رسید. انتخابات رئیس جمهوری و مجلس و… از این دست انتخابات هستند. بنابراین اگر انتخاب غیر صحیحی داشته باشند، چون در مسیر آموزش تفکر صحیح است، باعث پیشرفت جامعه خواهد شد. ضرب المثلی هست که می گوید “باید سرش به سنگ بخورد تا بفهمد” ، یا “قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید".

‼️اگر همه چیز اجباری باشد و تعداد اندکی، برای کل جامعه تصمیم بگیرند، این جامعه هیچ گاه پیشرفت نمی کند. در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام در جنگ، هنگامی که قرانها را بر نیزه کردند؛ حضرت علی علیه السلام به رای اکثریت احترام گذاشتند (با این که می دانستند اشتباه است) و حکمیت را پذیرفتند. تصمیم ایشان برای این بود که، مردم بفهمند انتخاب نادرست چه عواقبی دارد و بتوانند انتخاب درستی در آینده انجام دهند.

?به طور کلی بصیرت سیاسی افراد باید بالا برود تا افراد بتوانند جریان‌های انحرافی را تشخیص دهند و انتخاب اصلح(انتخاب امام زمان در راس همه) داشته باشند. این در قالب آزادی تفکر صورت می گیرد.

✅در زمان تعیین صلاحیت افراد برای منصب جدید باید به حال افراد دقت کرد. حضرت علی علیه السلام با اینکه می دانستند ابن ملجم قرار است در آینده ایشان را به قتل برسانند، اما از او در سمتی استفاده کردند. در مورد بعضی از آقایان هم ملاک حال افراد است. اینکه در آینده آنها از خط انقلاب خارج شدند، ضرری به انتخاب اولیه آنها نمی رساند.

✅از ابتدای تاریخ تاکنون تمام انقلابها ریزش ها و رویش هایی داشته اند. در زمان حضرت موسی سلام الله علیها هنگامی ‌که قوم خود را از دریا عبور داد، ریزش های زیادی اتفاق افتاد، تا اینکه از جمع زیادی که همراهشان بودند فقط خودشان و هارون باقی ماندند و بقیه به ایشان پشت کردند.

✅در جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی وجود دارد و خود مردم مسئولین حکومتی را انتخاب می‌کنند و حتی خود رهبری هم توسط مردم با یک واسطه انتخاب می شود؛ بنابراین هیچ کس در انتخاب رئیس جمهور جز مردم دخالت ندارد. بنابراین اگر انتخاب اشتباهی هم هست، توسط مردم انتخاب شده است.

?اللهم عجل لولیک الفرج?

 ┄┅═✼???✼═┅‌

 نظر دهید »

بررسی عقاید صادق هدایت

25 مهر 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

?#صادق_هدایت

?صادق هدایت در سال ۱۹۰۳ در تهران متولد شد. او از نوادگان یکی از خاندان‌های قاجاریه بود ولی هیچ‌گاه با خانواده‌ی خود کنار نیامد. پدرش هدایت قلی‌خان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایت‌قلی‌خان، دختر حسین‌قلی مخبرالدوله) است. جدّ اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب‌هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود.
?هدایت‌ در سال‌ ۱۳۰۴‌ تحصیلات‌ دوره‌ متوسطه‌ را در دارالفنون‌ و دبیرستان‌ سن‌لوئی‌ فرانسوی‌ در تهران‌ طی‌ نمود. در همین‌ سال‌ها یک‌ گروه‌ از جوانان‌ ایرانی‌ به‌ اروپا اعزام‌ گردیدند. هدایت‌ نیز جزو گروهی‌ بود که‌ در سال‌ ۱۳۰۶‌ به‌عنوان‌ اولین‌ گروه‌ دوره‌ مورد نظر به‌ اروپا اعزام‌ می‌گردید. او به‌عنوان‌ دانشجو ابتدا به‌ بلژیک‌ و سپس‌ جهت‌ تحصیل‌ در رشته‌ معماری‌ به‌ مدت‌ چهار سال‌ در پاریس‌ اقامت‌ گزید. در همین‌ مقطع‌ بود (۱۳۰۸) که‌ دست‌ به‌ اولین‌ خودکشی‌ زد.
? هدایت‌ که‌ تحصیلات‌ خود را به‌ پایان‌ نبرده‌ بود در پایان‌ دهه‌ اول‌ حکومت‌ رضا شاه‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و در مشاغل‌ اداری‌ ساده‌ مشغول‌ به‌ کار شد. او سپس‌ به‌ هند مسافرت‌ کرد و تا سال‌ ۱۳۱۶‌ در آنجا سکنی‌ گزید.
?او یکی از مشهورترین نویسندگان ایرانی معاصر است که آوازه‌اش حتی به آن سوی مرزهای ایران نیز رفته است.
? وی تحت تأثیر «کافکا» قرار داشت و اغلب آثارش نیز رنگ و بوی آثار او را دارد. هدایت مطالعات زیادی درباره‌ی ادیان، زبان‌ها و نهله‌های گوناگون داشته است. برای مثال او سانسکریت و پهلوی را به خوبی می‌دانسته، بودا را مطالعه کرده بوده و اطلاعات فراوانی در این موضوعات داشته و شاید به همین سبب تا این حد به موضوعات باستانی اقبال نشان می‌داده است و در مقابل اسلام که آن را مسئول از بین رفتن شکوه ساسانیان می‌دانسته موضع می‌گرفته است. «علاقه‌ی او به ایرانی‌گری در نقش پردازی او از اسلام و عرب در آثارش به خوبی پیداست.»
?استاد شهید مطهری در کتاب «عدل الهى»صفحه ۱۶۱ دربارة خودکشی صادق هدایت می‌نویسد: صادق هدایت چرا خودکشی کرد؟ یکی از علل خودکشی او این بود که اشراف زاده بود او پول توجیبی بیش از حد کفایت داشت، اما فکر صحیح و منظم نداشت. او از موهبت ایمان بی‌بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌کار و ابله می‌دانست. از آن نوع لذتهایی که او با آنها آشنا بود، دیگر چیزی باقی نمانده بود که هستی و زندگی ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او دیگر نتوانست از جهان لذت ببرد.

هدایت و زنان

هدایت نسبت به زنان نامهربان و ستیزه‌جوست. در قصه‌های او با خیل زنان حریص، کم‌عقل، طماع و بی‌وفا مواجهیم. البته بخشی از این قضیه را می‌توان به حساب توصیف جامعه‌ای گذاشت که افراد خاصی در آن چه زن و چه مرد، چنین ویژگی‌هایی را داشتند. علاوه بر این‌که به جهت سنت‌های نادرست زنان کم‌تر فرصت پرورش فکری و روحی داشتند.
?اوج چنین نگرشی در بوف کور خود را نشان می‌دهد. در این اثر دو وجه از شخصیت زن را می‌بینیم: “اثیری” و “لکاته". زن “اثیری” موجودی است تسلیم و ساکت و خیالی و در نهایت مرده، “لکاته” نقطه‌ای مقابل چنین زنی است. این نوع نگرش به زن، (یا فرشته یا دیو) که با اصول قصه‌نویسی جدید و واقع‌گرایی مدرن سازگار نیست ناشی از ذهنیتی استوره‌ای است.
⁉️ “بهروز افخمی” این سوال را مطرح می‌کند که چرا شخصیت‌های زن در آثار هدایت همه بلااستثنا یا نفرت‌انگیز، یا رقت‌انگیز یا در بهترین حالت «اثیری» (وهمی و خیالی) هستند؟ و این ‌که چرا در جهانِ داستان هدایت، «زن» به مفهوم زمینی، واقعی و عینی(با همه محسنات و معایب یک زن معمولی) نداریم؟
‼️افخمی برای دفاع از جنس «زن» در برابر قلم سیاه و تند هدایت علیه زنان، این سخن را درباره هدایت مطرح می‌کند.
?مطالعه در آثار هدایت، نشان می دهد که حتی یک رابطه نرمال و عادی و به‌ سامان میان زن و مرد در نوشته های او دیده نمی‌شود. در آثار هدایت حتی یک عشق «سالم» و «طبیعی» بین دو غیرهمجنس دیده نمی‌شود. همه این نوع روابط به نتایج تراژیک ختم می‌شود.
⭕️البته هدایت در زندگی واقعی خود هم هیچ‌گاه تشکیل خانواده نداد، و حتی چند باری هم در دوران اول اقامت در پارس در زمان دانشجویی بر سر رابطه با دختر صاحبخانه دست به خودکشی زد. به بیان دیگر، خود هدایت هم هیچ‌گاه نتوانست یک رابطه سالم و طبیعی با جنس «زن» داشته باشد.
⭕️«خانواده» در آثار هدایت همواره یک مفهوم جهنمی است که قهرمان داستان در آن نابود می‌شود. این دیدگاه‌های تراژیک به «خانواده»، «زن» و … قطعا ریشه در روحیات‌ درونی او داشته است.
‼️هدایت‌ به‌ لحاظ‌ روحی‌ دچار یأس‌ و نامیدی‌ بود. برخی‌ دلمردگی‌ و پژمردگی‌ روحی‌ او را در یأس‌ فلسفی‌ وی‌ جستجو می‌کنند. خودکشی‌ او را نیز ناشی‌ از این‌ امر می‌دانند به‌گونه‌ای‌ که‌ عدم‌ تحقق‌ آرزوها و آمال‌ و آرمان‌های‌ اجتماعی‌ و انسانی‌ او در سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ ۲۰ شمسی به‌ بن‌بست‌ کامل‌ او منجر می‌گردد. سرخوردگی‌ روحی‌ و روانی‌ او بجز وضعیت‌ ذاتی‌، تأثیرپذیری‌ از محیط‌ خاص‌ خانواده‌ و شکل‌ خاص‌ جامعه‌پذیری‌ او در محیط‌ خانواده‌، می‌تواند ناشی‌ از اوضاع‌ داخلی‌ ایران‌ از قبیل‌ حاکمیت‌ مفاسد اجتماعی، فقر، جهل، استبداد شاهی‌، اوضاع‌ بین‌الملل‌ از قبیل‌ بروز دو جنگ‌ ویرانگر اول‌ و دوم‌ جهانی، رکود اقتصادی‌ اروپا و سرخوردگی‌ غرب‌ از مدرنیسم‌ باشد.

⛔️برقراری ارتباط جنسی با زنان بدکاره وغیر آن، در زمان زندگی هدایت و پس از آن، تا زمان پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور، از نظر دوستان و حتی منتقدان ومخالفان هدایت و یا خودش، امری قبیح و انحراف جنسی به شمار نمی آمد؛ تا بابت آن، بر او خرده بگیرند، یا از بیان آنها شرمسار باشند.
?یکی از خاطراتی که هدایت، در این باره، برای آقای فرزانه (یکی از مریدان و شاگردان نزدیکش) تعریف کرده، این است:
چند شب پیش که برای جهالت به اینجاها آمده بودم، یک ضعیفه جلوم را گرفت. جوان و خوشگل بود. مرا برد تو یک اتاق هتل، رختش را نیمه کاره کند وهر چه اصرار کردم سینه بندش را در بیاورد، قبول نکرد و من هم حوصله ام سر رفت، خاک تو سری نکرده پولش را دادمصادق هدایت زنان اسلام و آمدم بیرون. زنک خیلی تعجب کرد و از کارم سر در نیاورد.
فرزانه: چرا هیچ کاری نکردید؟
هدایت: اگر بنا باشد که آدم با کت و شلوار بندار کند چه مزه ای دارد؟… آن هم با یک ضعیفۀ لگوری!
‼️یک مطالعه سراسری در آثار، گفتار و زندگی هدایت، بیانگر آن است که وی، در کل، در ایجاد یک ارتباط جنسی موفق با زنان، دچار مشکل بوده است.
⚠️شاید نخستین کسی که به درستی متوجه این موضوع شد و به صراحت به آن اشاره کرد، جلال آل احمد، در نقدش بر بوف کور بود.
آل احمد، با بررسی مجموعه مطالبی که در این اثر، در مورد ارتباط ناموفق جنسی راوی با زنش(لکاته) آمده است، چنین نتیجه گرفت که راوی این داستان(در واقع، خودِ صادق هدایت) در روابط جنسی خود با همسرش[زنان]، دچار مشکل و ضعف است. و علت آن هم کینه و همچنین نفرت او نسبت به مردم عادی(به تعبیر خودش، رجاله ها) هم، همین است که آنها به عکس او، دراین مورد، مشکلی ندارند و موفق هستند.
?محمد علی همایون کاتوزیان از دوستداران هدایت در این باره، نوشته است:
[هدایت] فی الواقع در دو تا از نامه هایش به مینوی (مربوط به سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۵)، به طور سر بسته از روابط گهگاهی خود با زنان روسپی می نویسد.
⚠️از سوی دیگر، هیچ یک از شخصیت های عمدۀ روان داستان های او، روابط عادی و خوشی با زنها ندارند؛ وهر وقت با زنی تنها می مانند، به این یا آن بهانه، از شرم می گریزند.
?در «زنده به گور»، روزی که قرار است راوی، دوست دخترش را برای نخستین بار به اتاق محل سکونتش ببرد، به دلایل مجهول، پشیمان می شود.
?در «آینه شکسته»، راوی، دوستی خود را با دختر پاریسی، به بهانه ای واهی، به هم می زند.
?در «مردی که نفسش را کشت»، مردِ خلوت گزین، هیچ رابطۀ نزدیکی با زنها نداشته است. تا شبی یک روسپی را به خانه می برد. ولی بعد، خود را می کشد.
?در «صورتکها»، مرد وزن، که به نیت همخوابگی روانه شهری دیگر می شوند، پیش از رسیدن به مقصد، در تصادف اتومبیل می میرند.
?در «بن بست»، مرد با دختر خالۀ خود ازدواج می کند. لیکن قبل از شروع روابط زناشویی، به دلیل واهی، به هم می خورد.
?در «س. گ. ل. ل.»، مرد، دعوت زن به همخوابگی را، جداً رد می کند. و بهانه اش این است که عاشقِ خودِ عشق است.
⛔️عده ای معتقد هستند دلیل اصلی این رفتارها و تفکرات هدایت نسبت به زن ها علاقه او به ه.م.ج.ن.س. گرایی است.
?در مورد ه. م. ج. ن.س. گرایی او شواهدی در دسترس است. به طور مثال: هدایت، یک بار فرزانۀ جوان را، به کابارۀ “مادام آرتور” در محلۀ “پیگال” پاریس می برد؛ که در آن، مردان با لباس و آرایش زنانه، از مشتریان پذیرایی می کنند.
❗️هدایت در وصف آن کاباره، به فرزانه می گوید:
اینجا جای هر کسی نیست. مثل “مونتانی سنت ژنویر"، جای آدمهای وارد است.
❗️و فرزانه، در توصیف دیده هایش از آن کاباره، آورده است:
آدمهای وارد؟ مونتانی سنت ژنویر؟ در آنجا هیچ نوع آداب و رسوم اخلاقی مراعات نمی شد. آزادی کامل، در حدی که به آزادی دیگران لطمه نزند، مبنای محیطش بود.
نه تنها مشتریان از هر طبقه و صنفی بودند، از نقاش گرفته تا سمار و دانشجو، بلکه هنر پیشگانش هم، در حاشیۀ کار هنر پیشگان سرشناش، خودنمایی می کرد. در آنجا زنهای ه. م. ج. ن. س. گرا، مردهای ه. م. ج. ن. س. گرا، عشاقِ در پی محیط هیجان انگیز، عیاشان و مردم معمولی، مشتریانش را تشکیل می دادند.

?صادق هدایت و اسلام

?"صادق هدایت” سانسکریت و پهلوی را به خوبی می‌دانسته، بودا را مطالعه کرده بوده و اطلاعات فراوانی در این موضوعات داشته و شاید به همین سبب تا این حد به موضوعات باستانی اقبال نشان می‌داده است و در مقابل اسلام که آن را مسئول از بین رفتن شکوه ساسانیان می‌دانسته موضع می‌گرفته است. «علاقه‌ی او به ایرانی‌گری در نقش پردازی او از اسلام و عرب در آثارش به خوبی پیداست.»
?«علویه خانم» اثری که در آن به آداب‌ و رسوم اسلامی می‌تازد و شخصیت‌هایی که معرف مسلمانان هستند، هر یک به نحوی رذیله‌ی اخلاقی دارند.
?داستان، ماجرای جمعی از مردم است که در راه رفتن به مشهد هستند. «ماجرای علویه خانم وازدگی اخلاقی گروهی از زائران را در مسیرشان به مشهد به تصویر کشیده است» و در آن علویه خانم به همراه جوانی نقال و یک دختر و دو کودک که ارتباط آن‌ها با علویه خانم تا پایان داستان نامعلوم می‌ماند، کانون توجه نویسنده است و به نوعی داستان حول محور آن‌ها می‌چرخد.
?به طور خلاصه علویه خانم زنی فاحشه، خودشیرین، ریا کار، دروغ‌گو و زشت است…، در این داستان هیچ تصویر مثبتی از اسلام ارائه نمی‌شود و علویه خانم و دیگر شخصیت های کم عقل داستان نماینده‌ی اسلام‌اند.
?«سگ ولگرد» که شاید بتوان گفت یکی از ۳ داستان مطرح هدایت است، نیز از این جریان مستثنی نیست. در این داستان هدایت مسلمانان را متهم به حیوان آزاری می‌کند و این طور وانمود می‌سازد که سگ را به توصیه‌ی اسلام آزار می‌دهند: «همه محض رضای خدا او را می‌زدند و به نظرشان خیلی طبیعی بود، سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد، برای ثواب بچزانند.»
?به طور کلی روشنفکران و نویسندگان معاصر فارسی دو رویکرد در مواجهه با اسلام دارند: «برخی اجرای نادرست احکام را محکوم کرده‌اند و عده‌ای خود اسلام را.»
?"حسن کامشاد” در این باره می‌گوید: «خلاف هدایت که رسومات اسلامی را بیگانه و وجود آن‌ها را نتیجه‌ی پیروزی شیطانی عرب بر ایده‌آل‌های واقعی ایرانی می‌داند، جمال‌زاده همانند بی نیکیتین، نسبت به روحانیت نظر مساعدتری دارد. به عقیده‌ی او تصور روحانیون در اجرای ایده‌آل‌های اسلامی در این رسومات باعث تباهی آن‌ها شده است. جمال‌زاده روحانیون را بی‌ریشه نمی‌داند، در حالی که هدایت از هر چیز مربوط به آن‌ها بیزار است.»
?بیزاری هدایت از اسلام در بوف کور(۱۳۱۲)، بهترین و معروف‌ترین اثرش، آشکارتر است. وی همپای مابقی داستان‌هایش و در ادامه‌ی جریان اسلام ستیزی‌اش که در قالب و پوشش حمله به زبان عربی و عرب‌ها شکل گرفته است، در این داستان نیز تمام سعی خود را معطوف این داشته است که تصویری کریه و زشت از اسلام و به طور جزئی‌تر زبان و آداب عربی نشان دهد.
? برای مثال وی قرآن خواندن شخصیت داستانش، مرد خنزر پنزری را این‌گونه توصیف می‌کند: «همیشه با شال گردن چرک، عبای ششتری، یخه باز که از میان آن پشم‌های سفید سینه‌اش بیرون زده با پلک‌های واسوخته که ناخوشی سمج و بی‌حیایی آن را می‌خورد و طلسمی که به بازویش بسته به یک حالت نشسته است. فقط شب‌های جمعه با دندان‌های زرد و افتاده‌اش قرآن می‌خواند …»
?«… پریروز یا پس پریروز بود وقتی که فریاد زدم و زنم آمده بود لای در اتاقم، خودم دیدم، به چشم خودم دیدم که جای دندان‌های پرچرک، زرد و کرم خورده‌ی پیرمرد که از لایش آیات عربی بیرون می‌آمد، …»
هدایت با تبحری خاص در نویسندگی که فقط مخصوص خود او بود، چنان فضایی را برای خواننده در ابتدای معرفی پیرمرد می‌سازد که در انتها بتواند با آوردن موضوع قرآن خواندن وی با آن وضعیت، اسلام را و قرآن را مشمئز کننده و تهوع‌آور معرفی نماید.
?وی با آوردن نمایندگانی چندش آور، اسلام را مورد هجمه قرار داده است، در صورتی که پیرمرد عرب نیست ولی به گونه‌ای وی در این داستان معرفی می‌شود که خواننده او را عرب می‌انگارد.
“بوف کور” ضد مراسم و یا نقایص اسلام نیست؛ بلکه خود اسلام را چندش‌آور و هراس انگیز معرفی می‌کند. این کتاب، داستان هراس از بیگانه و ترس از عرب بیگانه است.

?«پروین دختر ساسان» دیگر اثر هدایت است که در آن به اسلام و اعرب به شدت تاخته است و گفت‌وگوهای موجود در این نمایش‌نامه سراسر توهین و تحقیر اعراب و دینشان و فخرفروشی ایرانیان به آن‌هاست.
شاید بتوان گفت که نمایش‌نامه‌ی پروین دختر ساسان، مانیفست هدایت در عرب ستیزی است و فرصتی برای هدایت بود تا دیدگاه‌های خود را بیان کند.
?موضوع داستان، حمله‌ی اعراب به ایران است و شخصیت‌های ایرانی در شهر راغا (ری) منتظر و نگران هجوم اعراب به این شهراند. پروین دختر چهره‌پردازی است که با نوکرشان در خانه‌ای زندگی می‌کنند، پرویز نامزد پروین جزء سواران جاویدان و در حال مقابله با اعراب است. در ادامه اعراب به راغا هجوم می‌آورند و چهره‌پرداز را کشته، پروین را به عنوان غنیمت برای سرکرده‌ی خود می‌برند. مترجم اعراب در طی گفت‌وگویی با پروین از او می‌خواهد، درخواست امیرعرب مبنی بر ازدواج با وی را قبول کند تا همه‌ی امکانات و ثروت‌ها نصیب او بشود ولی پروین قبول نکرده و به جهت اینکه به کشورشان حمله کرده‌اند و دینشان را از بین برده‌اند، آن‌ها را شماتت می‌کند و عاقبت الامر با خنجر خود را می‌کشد.
? اسامی انتخاب شده برای ایرانیان کاملاً تداعی‌گر ساسانیان است، به ویژه انتخاب نام پرویز به عنوان سرداری شجاع و دلاور که یادآور خسرو پرویز پادشاه ساسانی است و علاقه‌ی هدایت به آن شکوه و عظمت ساسانی.
?همچنین تمایل هدایت به سره نویسی در این نمایش‌نامه شاید نسبت به دیگر آثارش مشهودتر است. به عنوان مثال وی به جای کلمه‌ی جاسوس، واژه‌ی کنکاشگر را می‌گزیند و امثال این کلمات که گاه فهم متن را برای خواننده دچار مشکل می‌نماید و هدایت را مجبور به ایجاد پاورقی و توضیح می‌نماید.
?در ابتدای نمایش‌نامه وی شخصیت‌ها را این‌گونه معرفی می‌نماید:
? «بهرام-نوکر، در حدود ۵۰ سال دارد، کلاه نمدی زرد، رنگ لباس آبی آسمانی بلند، شال، شلوار گشاد، کفش بدون پاشنه، ریش و سبیل سفید، موهای پاشنه نخواب، آستین گشاد کمر چین، مؤدب، به زبان عوامانه حرف می‌زند.
?چهره‌پرداز- ۴۵ سال، بزرگ منش، اندام خمیده، موهای خاکستری پرپشت روی دوش‌های او ریخته، جامه‌ی ابریشمی خاکستری با نقش و نگار به همان رنگ، کمربندی به هم گره خورده و شرابه‌ی آن از پشت آویزان است، آستین تنگ و چسب دست، دامن بلند چین خورده، شلوار بلند و گشاد و چین‌های بزرگ دارد، دهنه آن خفت مچ پا، کفش بندی نوک باریک نرم بدون پاشنه، با وقار مرموز و با ایما و اشاره.
? پرویز- نامزد دختر، ۲۵ ساله، جامه «سواران جاویدان» در بر دارد، کلاه خود گرد، موی سیاه چین داده، فرزده، تیروکمان، قداره، موزه سرخ، بندی کوتاه پیش سینه لباس او به توسط دو قلاب بسته می‌شود، تسمه‌ی تیردان از روی آن می‌گذرد، همه‌ی آن‌ها با فر و شکوه مطمئن و دلیر.
? ۴ نفر عرب- عباهای پاره به خود پیچیده روی آن به کمرشان نخ بسته‌اند، صورت‌ها سیاه، ریش و سبیل سیاه زمخت، سروگردن را با پارچه‌ی سفید و زرد چرک پیچیده‌اند، پاها برهنه‌ی غبار آلود، شمشیرها مختلف درنده‌ی ترسناک، داد و فریاد می‌کنند. سرکرده‌ی عرب‌ها- کوتاه شکم پیش آمده، گردن کلفت سبیل و ریش توپی، چین میان دو ابرو، عمامه‌ی بزرگ [که] گوشه‌ی آن آویزان است، لباده‌ی بلند ساده‌ی مغزی‌دار، شال پهن، خنجر کوچکی به کمرش، پای لخت، نعلین، زیر شلواری سفید، صورت سیاه ترسناک ناشی خود را می‌گیرد.
تمام این تصویر سازی ها نشان دهنده نوع تفکر هدایت نسبت به اعراب و اسلام است.

┄┅═✼???✼═┅┄

 نظر دهید »

مثبت_اندیشی_سمی

21 مهر 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

#مثبت_اندیشی_سمی?

‼️ شاید شما هم تا کنون با واژه «مثبت اندیشی» برخورد کرده باشید، اما احتمالا کمتر به این مطلب فکر کرده اید که مثبت اندیشی گاهی می تواند به شما آسیب بزند.
? مثبت‌اندیشی همیشه خوب نیست، گاهی مثبت اندیشی می تواند سمی، یا حتی خطرناک باشد.
? مثبت‌گرایی افراطی، از شما می‌خواهد خود را به داشتن یک روحیه‌ مثبت جعلی مجبور کنید. و احساسات منفی خود را خفه کنید. بدون اهمیت دادن به اینکه خوش‌بینی شما چقدر تقلبی است.
? مثبت اندیشی سمی، شما را وادار می‌کند تا میزان زیادی از عواطفی را که در مواجهه با یک وضعیت دشوار تجربه می‌کنید، انکار کنید.
? اگر فقط اجازه بروز عواطف مثبت را به خودتان بدهید یعنی با خودتان صادق نیستید. این امر شما را نسبت به خودتان و عواطفتان منزوی می‌کند.
? آنتونیو رادلر، روانشناس سلامت و متخصص در اختلالات اضطراب و هیپنوتیزم بالینی می‌گوید ما باید تمامی عواطفی را که به قول او “عواطف تنظیم‌نشده” هستند، به رسمیت بشناسیم. او می گوید: «پالت رنگی عواطف شامل عواطف تنظیم‌نشده‌ای ازجمله غم، استیصال، عصبانیت، اضطراب و حسادت است. ما انسان‌ها نمی‌توانیم این عواطف را نادیده بگیریم. این دامنه عواطف کارایی خودشان را دارند و اطلاعاتی را درباره اتفاقاتی که درون بدن و محیط پیرامون ما می‌افتد، در اختیار ما می‌گذارند. ما نمی‌توانیم این عواطف را نادیده بگیریم.»
✅ برای مقابله با عواطف منفی نمی‌توانید آن‌ها را انکار کنید، بلکه باید آن‌ها را به رسمیت بشناسید و بپذیرید. شما باید مثبت‌گرایی تان را مهار کنید و به سمت افراط نروید.
✅ وقتی روانشناسی مثبت درست به کار گرفته شود، می‌تواند تمرین بسیار مفیدی باشد اما اگر بی‌رویه از آن استفاده شود، می‌تواند برداشت ضعیف و ناقصی از واقعیت به فرد بدهد و حس درماندگی در او به وجود بیاورد.

برای تشخیص “مثبت‌اندیشی سمی” از روانشناسی مثبت

? احساسات واقعی خود را پنهان می‌کنید و روی آن‌ها سرپوش می‌گذارید.
? سعی می‌کنید با انکار و طرد احساسات خود، به زندگی معمولی ادامه بدهید.
? از احساساتی که دارید، احساس عذاب وجدان می‌کنید.
? تجربه‌های‌ دیگران را با استفاده از نقل‌قول‌ها و حرف‌های شعاری، کوچک جلوه می‌دهید تا حس خوبی پیدا کنید.
? به‌جای آنکه به تجربه‌های عاطفی‌تان اعتبار بدهید، سعی می‌کنید آن‌ها را بهتر ازآنچه بوده‌اند نشان بدهید (مثلاً بگویید: می‌توانست بدتر از این باشد!)
? اگر فردی حس استیصال یا حسی “غیر مثبت” از خودش ابراز کند، او را شرمنده خاص و عام می‌کنید.
? با گفتن اینکه “همین است که هست” از اقرار به آنچه شما را آزار می‌دهد، طفره می‌روید.


⁉️ این افکار چگونه روی ما تأثیر می‌گذارد؟

✅ انکار یا مسدود کردن عواطف منفی می‌تواند عواقب نامطلوبی روی سلامت ما بگذارد.

? رادلر می‌گوید: «تمامی احساساتی را که سرکوب می‌کنیم، نمود فیزیکی پیدا می‌کنند، مانند یک بیماری. وقتی احساسی را انکار می‌کنید، یک‌ راه جایگزین برای بروز پیدا می‌کند.»
? بیکر نیز می گوید: «سرکوب عواطف روی سلامتتان تأثیر می‌گذارد. اگر کشمکش‌های روحی‌تان را پشت نقاب مثبت‌اندیشی سمی پنهان کنید، آن‌ها جای دیگری در بدن، راهی برای بیرون زدن پیدا می‌کنند، از مشکلات پوستی گرفته تا سندروم روده تحریک‌پذیر.»
? رادلر می‌گوید: «وقتی احساسات منفی را نادیده می‌گیریم، بدن ما با تلاش بیشتری سعی می‌کند توجه ما را به آن مشکل بخصوص، جلب کند. سرکوب عواطف و احساسات، ما را از لحاظ جسمی و روحی از پا درمی‌آورد. این روند ناسالم است و در طولانی‌ مدت پایدار نخواهد بود.»
رادلر درباره عواقب بیشتر چنین روندی، اضافه می‌کند: «وقتی فقط روی احساسات مثبت تمرکز کنیم، دیدگاهی ساده‌لوحانه و بچگانه نسبت به واقعیت‌های زندگی پیدا می‌کنیم و این‌گونه در موقعیت‌های سخت، بیشتر آسیب‌پذیر خواهیم بود.»
? ترزا گوتیرز، کارشناس عصب روانشناسی و روانشناسی پرورشی بر این باور است که «مثبت‌اندیشی سمی آسیب‌های روانی و روان‌پزشکی شدیدتری از افسردگی دارد.»
? گوتیرز می‌گوید: «دنیای عواطف از فضای مجازی خود خارج می‌شود و می‌تواند ما را به سمت یک زندگی غیرواقعی سوق بدهد که به‌سلامت روان ما آسیب می‌رساند.»

⭕️ مثبت‌گرایی بیش‌ از اندازه برای هیچ‌ کس مثبت نیست. اگر هیچ شکست و مشکلی سر راه ما قرار نگیرد، نمی‌توانیم در زندگی رشد کنیم. ایرادی ندارد که حالمان خوب نباشد.

⁉️ آیا مثبت‌ اندیشی سمی مد شده است؟

? بیکر می گوید:
?«شبکه‌های اجتماعی ما را وادار می‌کنند تا زندگی خودمان را با زندگی بی‌کم‌ و کاست دیگران در اینترنت مقایسه کنیم.
? در شبکه‌های اجتماعی یک گرایش بی‌وقفه وجود دارد که کامل‌ترین نسخه‌ خودمان را به نمایش بگذاریم که هم غیرواقعی است، هم طاقت‌ فرسا.
?اگر در مورد حس آسیب‌پذیری خودمان رو راست باشیم، می‌توانیم هر نوع احساسی را به‌سادگی تجربه کنیم. ما انسانیم، باید به خودمان اجازه بدهیم که دامنه کامل احساسات را تجربه کنیم. ایرادی ندارد که خوب نباشیم. نمی‌توانیم تمام‌وقت مثبت باشیم.»

? رادلر می‌گوید:
? «خوب است فکر کنیم که همه‌چیز ختم به خیر می‌شود، اما این به آن معنا نیست که مسیر رسیدن به پایان کار دلپذیر خواهد بود. واقع‌گرایانه‌تر است اگر در شرایط سخت بگوییم “این نیز بگذرد”.
? احساسات شبیه موج هستند: به‌شدت اوج می‌گیرند اما فرو می‌پاشند و مبدل به کف می‌شوند تا کم‌کم ناپدید شوند. مشکل اینجاست که نخواهیم این احساسات را تجربه کنیم، چون نتیجه‌اش این خواهد بود که در برابر امواج بعدی استقامت خود را از دست می‌دهیم.»

✅ راهکار: «تصدیق به‌جای انکار»

این روانشناسان می گویند ایده اصلی این است که به‌جای سرکوب عواطفی که حال ما را بد می‌کنند، پذیرای تمامی احساسات خود باشیم.
? این به معنای مثبت نبودن نیست، بلکه تصدیق حسی است که در هر لحظه داریم، حتی اگر حس خوبی نیست.

? بیکر می‌گوید:
? «بیشتر صادق باشید، با خودتان روراست باشید، از اعتراف به اینکه غمگین، افسرده یا مضطربید، نترسید. مهم این است که اقرار کنید حس بدی دارید و بدانید که این چیزها پیش می‌آید و در آینده هم پیش خواهد آمد.
? احساسات خود را تجربه کنید و از آن‌ها بیاموزید تا انعطاف‌پذیری بیشتری کسب کنید.»

? استفانی پرستون، پروفسور روانشناسی در دانشگاه میشیگان آمریکا، معتقد است که بهترین راه برای تصدیق عواطف این است که «به آن‌ها گوش بدهیم.»
? پرستون می‌گوید: «وقتی کسی احساسات منفی خود را با شما در میان می‌گذارد، برای آنکه حالش را بهتر کنید یا مجبورش کنید مثبت فکر کند، عجله نکنید. نگویید “همه‌چیز درست می‌شود”… یک‌ لحظه مجال بدهید که درباره ترس یا ناراحتی‌اش تامل کنید و سعی‌تان را بکنید که شنونده خوبی باشید.
? آشفتگی احساسی به‌قدر کافی آدم را منزوی می‌کند؛ وقتی افراد دیگر، مخصوصاً دوستان و خویشاوندان، سعی کنند این احساسات را ساکت کنند، فرد واقعاً آسیب می‌بیند. گوش کردن به فردی در رنج، واقعاً می‌تواند تغییر بزرگی در زندگی‌اش ایجاد کند.»

? شما هم می‌توانید به‌ عنوان یک گوش شنوای خوب، از کارتان نفع ببرید. نوع‌دوستی اثر مثبتی روی سلامت شما دارد.

❓ اگر آن فردی که غم و غصه دارد خود شما باشید، چه باید کرد؟

? رادلر می‌گوید: «مهم این است که به درونتان رجوع کنید. وضعیت‌ و احساساتتان را به رسمیت بشناسید. انکار نکنید که اوضاع خوب نیست، خودتان را به آن راه نزنید. درعین‌حال در احساسات منفی درجا نزنید. عواطف اطلاعاتی هستند که باید مطالعه‌ و درکشان کنیم تا بتوانیم دید درستی پیدا کنیم و ببینیم چه درسی می‌توانیم یاد بگیریم، چه تغییراتی باید برای آینده ایجاد کنیم.»


┄┅═✼???✼═┅┄

 نظر دهید »

⁉️ #امام_حسین_علیه‌السلام چگونه #انقلاب_اسلامی را سیراب کرد؟

21 مهر 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

 

⁉️ #امام_حسین_علیه‌السلام چگونه #انقلاب_اسلامی را سیراب کرد؟

 

?عارفی میگفت کنار چشمه آبی رفتم و دیدم قطرات آب از بالا می چکند و می گویند «آب».

?کنار نهر رسیدم و دیدم نهر هم می‌گوید «آب».

?کنار رودخانه رفتم و دیدم رودخانه هم می‌گوید «آب».

?وقتی کنار “دریا” رسیدم دیدم دریا ساکت است.

?از آن سه پرسیدم: «چرا می‌گفتید آب؟» آنها گفتند: «ما به دنبال دریا می گشتیم و زمانیکه به آن رسیدیم ساکت شدیم.» 

?کنار دریا نشستم دریا موج ساخت و قد علم کرد و موجی بزرگ ساخت و گفت: «آب».

‼️گفتم تو چرا می گویی «آب».

 دریا گفت: « من قد علم کردم و گفتم آب تا قطراتی که دنبال آب می گردند مرا پیدا کنند. 

قطراتی که سرگردانند مرا ببینند و به دنبال من بیایند. چون من هم تشنه آنها هستم، تا آنها را پیدا کنم.» 

 

?علی اصغر در کربلا می گفت «آب». 

?علی اکبر می گفت «آب».

?ابوالفضل می‌گفت «آب». 

? همه آنها دنبال «حسین» می‌گشتند. 

? حسین علیه السلام هم ظهر عاشورا قد علم کرد و فرمود «آب»، تا تشنگان عالم او را پیدا کنند.

امام فرمود: «تشنگی من با شما رفع می‌شود؛ و تشنگی شما با رسیدن به من رفت می‌شود. همان‌طور که شما تشنه من هستید، من هم تشنه شما هستم.»

? امام فرمود «آب»، تا تمام قطرات سرگردان عالم جذب شوند.

 

? یکی از آن قطرات سرگردان جامعه «ایران» بود. امام حسین علیه‌السلام گفت «آب» تا در ۱۳۵۰ سال بعد از عاشورا، این قطره هم به او بپیوندد.

?امام خمینی (ره) دو نیابت داشتند:

?یک نیابت عمومی از امام زمان، که ایشان مجتهد شدند.

?یک نیابت خصوصی از امام حسین علیه السلام، که ایشان انقلابی شدند.

او با نیابت عمومی مقلد ساخت.

با نیابت خصوصی علی اکبر و مسلم درست کرد.

? دشمن این را فهمیده که عاشورا انقلاب را به راه انداخت، بنابراین تمام هم و غم خود را گذاشته تا عاشورا را از ما بگیرد. ما هم باید تلاش بکنیم تا عاشورا را زنده نگه داریم. با دید انسانی و با شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».

 

#عاشورا

#انقلاب_اسلامی

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مهر همیشه تابان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مذهبی
    • سیاسی
  • نمادهای مخفی
  • طب سنتی
  • فیلم های آخرالزمانی
  • تفسیر زیارت عاشورا
  • نقد فیلم و بازی
  • عرفان های نوظهور
  • انقلاب اسلامی
  • مثبت گرایی
  • صادق هدایت
  • شبهه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس