مهر همیشه تابان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بررسی عقاید صادق هدایت

25 مهر 1400 توسط الهه شجاعي باغيني

?#صادق_هدایت

?صادق هدایت در سال ۱۹۰۳ در تهران متولد شد. او از نوادگان یکی از خاندان‌های قاجاریه بود ولی هیچ‌گاه با خانواده‌ی خود کنار نیامد. پدرش هدایت قلی‌خان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایت‌قلی‌خان، دختر حسین‌قلی مخبرالدوله) است. جدّ اعلای صادق رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب‌هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود.
?هدایت‌ در سال‌ ۱۳۰۴‌ تحصیلات‌ دوره‌ متوسطه‌ را در دارالفنون‌ و دبیرستان‌ سن‌لوئی‌ فرانسوی‌ در تهران‌ طی‌ نمود. در همین‌ سال‌ها یک‌ گروه‌ از جوانان‌ ایرانی‌ به‌ اروپا اعزام‌ گردیدند. هدایت‌ نیز جزو گروهی‌ بود که‌ در سال‌ ۱۳۰۶‌ به‌عنوان‌ اولین‌ گروه‌ دوره‌ مورد نظر به‌ اروپا اعزام‌ می‌گردید. او به‌عنوان‌ دانشجو ابتدا به‌ بلژیک‌ و سپس‌ جهت‌ تحصیل‌ در رشته‌ معماری‌ به‌ مدت‌ چهار سال‌ در پاریس‌ اقامت‌ گزید. در همین‌ مقطع‌ بود (۱۳۰۸) که‌ دست‌ به‌ اولین‌ خودکشی‌ زد.
? هدایت‌ که‌ تحصیلات‌ خود را به‌ پایان‌ نبرده‌ بود در پایان‌ دهه‌ اول‌ حکومت‌ رضا شاه‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و در مشاغل‌ اداری‌ ساده‌ مشغول‌ به‌ کار شد. او سپس‌ به‌ هند مسافرت‌ کرد و تا سال‌ ۱۳۱۶‌ در آنجا سکنی‌ گزید.
?او یکی از مشهورترین نویسندگان ایرانی معاصر است که آوازه‌اش حتی به آن سوی مرزهای ایران نیز رفته است.
? وی تحت تأثیر «کافکا» قرار داشت و اغلب آثارش نیز رنگ و بوی آثار او را دارد. هدایت مطالعات زیادی درباره‌ی ادیان، زبان‌ها و نهله‌های گوناگون داشته است. برای مثال او سانسکریت و پهلوی را به خوبی می‌دانسته، بودا را مطالعه کرده بوده و اطلاعات فراوانی در این موضوعات داشته و شاید به همین سبب تا این حد به موضوعات باستانی اقبال نشان می‌داده است و در مقابل اسلام که آن را مسئول از بین رفتن شکوه ساسانیان می‌دانسته موضع می‌گرفته است. «علاقه‌ی او به ایرانی‌گری در نقش پردازی او از اسلام و عرب در آثارش به خوبی پیداست.»
?استاد شهید مطهری در کتاب «عدل الهى»صفحه ۱۶۱ دربارة خودکشی صادق هدایت می‌نویسد: صادق هدایت چرا خودکشی کرد؟ یکی از علل خودکشی او این بود که اشراف زاده بود او پول توجیبی بیش از حد کفایت داشت، اما فکر صحیح و منظم نداشت. او از موهبت ایمان بی‌بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌کار و ابله می‌دانست. از آن نوع لذتهایی که او با آنها آشنا بود، دیگر چیزی باقی نمانده بود که هستی و زندگی ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او دیگر نتوانست از جهان لذت ببرد.

هدایت و زنان

هدایت نسبت به زنان نامهربان و ستیزه‌جوست. در قصه‌های او با خیل زنان حریص، کم‌عقل، طماع و بی‌وفا مواجهیم. البته بخشی از این قضیه را می‌توان به حساب توصیف جامعه‌ای گذاشت که افراد خاصی در آن چه زن و چه مرد، چنین ویژگی‌هایی را داشتند. علاوه بر این‌که به جهت سنت‌های نادرست زنان کم‌تر فرصت پرورش فکری و روحی داشتند.
?اوج چنین نگرشی در بوف کور خود را نشان می‌دهد. در این اثر دو وجه از شخصیت زن را می‌بینیم: “اثیری” و “لکاته". زن “اثیری” موجودی است تسلیم و ساکت و خیالی و در نهایت مرده، “لکاته” نقطه‌ای مقابل چنین زنی است. این نوع نگرش به زن، (یا فرشته یا دیو) که با اصول قصه‌نویسی جدید و واقع‌گرایی مدرن سازگار نیست ناشی از ذهنیتی استوره‌ای است.
⁉️ “بهروز افخمی” این سوال را مطرح می‌کند که چرا شخصیت‌های زن در آثار هدایت همه بلااستثنا یا نفرت‌انگیز، یا رقت‌انگیز یا در بهترین حالت «اثیری» (وهمی و خیالی) هستند؟ و این ‌که چرا در جهانِ داستان هدایت، «زن» به مفهوم زمینی، واقعی و عینی(با همه محسنات و معایب یک زن معمولی) نداریم؟
‼️افخمی برای دفاع از جنس «زن» در برابر قلم سیاه و تند هدایت علیه زنان، این سخن را درباره هدایت مطرح می‌کند.
?مطالعه در آثار هدایت، نشان می دهد که حتی یک رابطه نرمال و عادی و به‌ سامان میان زن و مرد در نوشته های او دیده نمی‌شود. در آثار هدایت حتی یک عشق «سالم» و «طبیعی» بین دو غیرهمجنس دیده نمی‌شود. همه این نوع روابط به نتایج تراژیک ختم می‌شود.
⭕️البته هدایت در زندگی واقعی خود هم هیچ‌گاه تشکیل خانواده نداد، و حتی چند باری هم در دوران اول اقامت در پارس در زمان دانشجویی بر سر رابطه با دختر صاحبخانه دست به خودکشی زد. به بیان دیگر، خود هدایت هم هیچ‌گاه نتوانست یک رابطه سالم و طبیعی با جنس «زن» داشته باشد.
⭕️«خانواده» در آثار هدایت همواره یک مفهوم جهنمی است که قهرمان داستان در آن نابود می‌شود. این دیدگاه‌های تراژیک به «خانواده»، «زن» و … قطعا ریشه در روحیات‌ درونی او داشته است.
‼️هدایت‌ به‌ لحاظ‌ روحی‌ دچار یأس‌ و نامیدی‌ بود. برخی‌ دلمردگی‌ و پژمردگی‌ روحی‌ او را در یأس‌ فلسفی‌ وی‌ جستجو می‌کنند. خودکشی‌ او را نیز ناشی‌ از این‌ امر می‌دانند به‌گونه‌ای‌ که‌ عدم‌ تحقق‌ آرزوها و آمال‌ و آرمان‌های‌ اجتماعی‌ و انسانی‌ او در سالهای‌ پایانی‌ دهه‌ ۲۰ شمسی به‌ بن‌بست‌ کامل‌ او منجر می‌گردد. سرخوردگی‌ روحی‌ و روانی‌ او بجز وضعیت‌ ذاتی‌، تأثیرپذیری‌ از محیط‌ خاص‌ خانواده‌ و شکل‌ خاص‌ جامعه‌پذیری‌ او در محیط‌ خانواده‌، می‌تواند ناشی‌ از اوضاع‌ داخلی‌ ایران‌ از قبیل‌ حاکمیت‌ مفاسد اجتماعی، فقر، جهل، استبداد شاهی‌، اوضاع‌ بین‌الملل‌ از قبیل‌ بروز دو جنگ‌ ویرانگر اول‌ و دوم‌ جهانی، رکود اقتصادی‌ اروپا و سرخوردگی‌ غرب‌ از مدرنیسم‌ باشد.

⛔️برقراری ارتباط جنسی با زنان بدکاره وغیر آن، در زمان زندگی هدایت و پس از آن، تا زمان پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در کشور، از نظر دوستان و حتی منتقدان ومخالفان هدایت و یا خودش، امری قبیح و انحراف جنسی به شمار نمی آمد؛ تا بابت آن، بر او خرده بگیرند، یا از بیان آنها شرمسار باشند.
?یکی از خاطراتی که هدایت، در این باره، برای آقای فرزانه (یکی از مریدان و شاگردان نزدیکش) تعریف کرده، این است:
چند شب پیش که برای جهالت به اینجاها آمده بودم، یک ضعیفه جلوم را گرفت. جوان و خوشگل بود. مرا برد تو یک اتاق هتل، رختش را نیمه کاره کند وهر چه اصرار کردم سینه بندش را در بیاورد، قبول نکرد و من هم حوصله ام سر رفت، خاک تو سری نکرده پولش را دادمصادق هدایت زنان اسلام و آمدم بیرون. زنک خیلی تعجب کرد و از کارم سر در نیاورد.
فرزانه: چرا هیچ کاری نکردید؟
هدایت: اگر بنا باشد که آدم با کت و شلوار بندار کند چه مزه ای دارد؟… آن هم با یک ضعیفۀ لگوری!
‼️یک مطالعه سراسری در آثار، گفتار و زندگی هدایت، بیانگر آن است که وی، در کل، در ایجاد یک ارتباط جنسی موفق با زنان، دچار مشکل بوده است.
⚠️شاید نخستین کسی که به درستی متوجه این موضوع شد و به صراحت به آن اشاره کرد، جلال آل احمد، در نقدش بر بوف کور بود.
آل احمد، با بررسی مجموعه مطالبی که در این اثر، در مورد ارتباط ناموفق جنسی راوی با زنش(لکاته) آمده است، چنین نتیجه گرفت که راوی این داستان(در واقع، خودِ صادق هدایت) در روابط جنسی خود با همسرش[زنان]، دچار مشکل و ضعف است. و علت آن هم کینه و همچنین نفرت او نسبت به مردم عادی(به تعبیر خودش، رجاله ها) هم، همین است که آنها به عکس او، دراین مورد، مشکلی ندارند و موفق هستند.
?محمد علی همایون کاتوزیان از دوستداران هدایت در این باره، نوشته است:
[هدایت] فی الواقع در دو تا از نامه هایش به مینوی (مربوط به سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۵)، به طور سر بسته از روابط گهگاهی خود با زنان روسپی می نویسد.
⚠️از سوی دیگر، هیچ یک از شخصیت های عمدۀ روان داستان های او، روابط عادی و خوشی با زنها ندارند؛ وهر وقت با زنی تنها می مانند، به این یا آن بهانه، از شرم می گریزند.
?در «زنده به گور»، روزی که قرار است راوی، دوست دخترش را برای نخستین بار به اتاق محل سکونتش ببرد، به دلایل مجهول، پشیمان می شود.
?در «آینه شکسته»، راوی، دوستی خود را با دختر پاریسی، به بهانه ای واهی، به هم می زند.
?در «مردی که نفسش را کشت»، مردِ خلوت گزین، هیچ رابطۀ نزدیکی با زنها نداشته است. تا شبی یک روسپی را به خانه می برد. ولی بعد، خود را می کشد.
?در «صورتکها»، مرد وزن، که به نیت همخوابگی روانه شهری دیگر می شوند، پیش از رسیدن به مقصد، در تصادف اتومبیل می میرند.
?در «بن بست»، مرد با دختر خالۀ خود ازدواج می کند. لیکن قبل از شروع روابط زناشویی، به دلیل واهی، به هم می خورد.
?در «س. گ. ل. ل.»، مرد، دعوت زن به همخوابگی را، جداً رد می کند. و بهانه اش این است که عاشقِ خودِ عشق است.
⛔️عده ای معتقد هستند دلیل اصلی این رفتارها و تفکرات هدایت نسبت به زن ها علاقه او به ه.م.ج.ن.س. گرایی است.
?در مورد ه. م. ج. ن.س. گرایی او شواهدی در دسترس است. به طور مثال: هدایت، یک بار فرزانۀ جوان را، به کابارۀ “مادام آرتور” در محلۀ “پیگال” پاریس می برد؛ که در آن، مردان با لباس و آرایش زنانه، از مشتریان پذیرایی می کنند.
❗️هدایت در وصف آن کاباره، به فرزانه می گوید:
اینجا جای هر کسی نیست. مثل “مونتانی سنت ژنویر"، جای آدمهای وارد است.
❗️و فرزانه، در توصیف دیده هایش از آن کاباره، آورده است:
آدمهای وارد؟ مونتانی سنت ژنویر؟ در آنجا هیچ نوع آداب و رسوم اخلاقی مراعات نمی شد. آزادی کامل، در حدی که به آزادی دیگران لطمه نزند، مبنای محیطش بود.
نه تنها مشتریان از هر طبقه و صنفی بودند، از نقاش گرفته تا سمار و دانشجو، بلکه هنر پیشگانش هم، در حاشیۀ کار هنر پیشگان سرشناش، خودنمایی می کرد. در آنجا زنهای ه. م. ج. ن. س. گرا، مردهای ه. م. ج. ن. س. گرا، عشاقِ در پی محیط هیجان انگیز، عیاشان و مردم معمولی، مشتریانش را تشکیل می دادند.

?صادق هدایت و اسلام

?"صادق هدایت” سانسکریت و پهلوی را به خوبی می‌دانسته، بودا را مطالعه کرده بوده و اطلاعات فراوانی در این موضوعات داشته و شاید به همین سبب تا این حد به موضوعات باستانی اقبال نشان می‌داده است و در مقابل اسلام که آن را مسئول از بین رفتن شکوه ساسانیان می‌دانسته موضع می‌گرفته است. «علاقه‌ی او به ایرانی‌گری در نقش پردازی او از اسلام و عرب در آثارش به خوبی پیداست.»
?«علویه خانم» اثری که در آن به آداب‌ و رسوم اسلامی می‌تازد و شخصیت‌هایی که معرف مسلمانان هستند، هر یک به نحوی رذیله‌ی اخلاقی دارند.
?داستان، ماجرای جمعی از مردم است که در راه رفتن به مشهد هستند. «ماجرای علویه خانم وازدگی اخلاقی گروهی از زائران را در مسیرشان به مشهد به تصویر کشیده است» و در آن علویه خانم به همراه جوانی نقال و یک دختر و دو کودک که ارتباط آن‌ها با علویه خانم تا پایان داستان نامعلوم می‌ماند، کانون توجه نویسنده است و به نوعی داستان حول محور آن‌ها می‌چرخد.
?به طور خلاصه علویه خانم زنی فاحشه، خودشیرین، ریا کار، دروغ‌گو و زشت است…، در این داستان هیچ تصویر مثبتی از اسلام ارائه نمی‌شود و علویه خانم و دیگر شخصیت های کم عقل داستان نماینده‌ی اسلام‌اند.
?«سگ ولگرد» که شاید بتوان گفت یکی از ۳ داستان مطرح هدایت است، نیز از این جریان مستثنی نیست. در این داستان هدایت مسلمانان را متهم به حیوان آزاری می‌کند و این طور وانمود می‌سازد که سگ را به توصیه‌ی اسلام آزار می‌دهند: «همه محض رضای خدا او را می‌زدند و به نظرشان خیلی طبیعی بود، سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد، برای ثواب بچزانند.»
?به طور کلی روشنفکران و نویسندگان معاصر فارسی دو رویکرد در مواجهه با اسلام دارند: «برخی اجرای نادرست احکام را محکوم کرده‌اند و عده‌ای خود اسلام را.»
?"حسن کامشاد” در این باره می‌گوید: «خلاف هدایت که رسومات اسلامی را بیگانه و وجود آن‌ها را نتیجه‌ی پیروزی شیطانی عرب بر ایده‌آل‌های واقعی ایرانی می‌داند، جمال‌زاده همانند بی نیکیتین، نسبت به روحانیت نظر مساعدتری دارد. به عقیده‌ی او تصور روحانیون در اجرای ایده‌آل‌های اسلامی در این رسومات باعث تباهی آن‌ها شده است. جمال‌زاده روحانیون را بی‌ریشه نمی‌داند، در حالی که هدایت از هر چیز مربوط به آن‌ها بیزار است.»
?بیزاری هدایت از اسلام در بوف کور(۱۳۱۲)، بهترین و معروف‌ترین اثرش، آشکارتر است. وی همپای مابقی داستان‌هایش و در ادامه‌ی جریان اسلام ستیزی‌اش که در قالب و پوشش حمله به زبان عربی و عرب‌ها شکل گرفته است، در این داستان نیز تمام سعی خود را معطوف این داشته است که تصویری کریه و زشت از اسلام و به طور جزئی‌تر زبان و آداب عربی نشان دهد.
? برای مثال وی قرآن خواندن شخصیت داستانش، مرد خنزر پنزری را این‌گونه توصیف می‌کند: «همیشه با شال گردن چرک، عبای ششتری، یخه باز که از میان آن پشم‌های سفید سینه‌اش بیرون زده با پلک‌های واسوخته که ناخوشی سمج و بی‌حیایی آن را می‌خورد و طلسمی که به بازویش بسته به یک حالت نشسته است. فقط شب‌های جمعه با دندان‌های زرد و افتاده‌اش قرآن می‌خواند …»
?«… پریروز یا پس پریروز بود وقتی که فریاد زدم و زنم آمده بود لای در اتاقم، خودم دیدم، به چشم خودم دیدم که جای دندان‌های پرچرک، زرد و کرم خورده‌ی پیرمرد که از لایش آیات عربی بیرون می‌آمد، …»
هدایت با تبحری خاص در نویسندگی که فقط مخصوص خود او بود، چنان فضایی را برای خواننده در ابتدای معرفی پیرمرد می‌سازد که در انتها بتواند با آوردن موضوع قرآن خواندن وی با آن وضعیت، اسلام را و قرآن را مشمئز کننده و تهوع‌آور معرفی نماید.
?وی با آوردن نمایندگانی چندش آور، اسلام را مورد هجمه قرار داده است، در صورتی که پیرمرد عرب نیست ولی به گونه‌ای وی در این داستان معرفی می‌شود که خواننده او را عرب می‌انگارد.
“بوف کور” ضد مراسم و یا نقایص اسلام نیست؛ بلکه خود اسلام را چندش‌آور و هراس انگیز معرفی می‌کند. این کتاب، داستان هراس از بیگانه و ترس از عرب بیگانه است.

?«پروین دختر ساسان» دیگر اثر هدایت است که در آن به اسلام و اعرب به شدت تاخته است و گفت‌وگوهای موجود در این نمایش‌نامه سراسر توهین و تحقیر اعراب و دینشان و فخرفروشی ایرانیان به آن‌هاست.
شاید بتوان گفت که نمایش‌نامه‌ی پروین دختر ساسان، مانیفست هدایت در عرب ستیزی است و فرصتی برای هدایت بود تا دیدگاه‌های خود را بیان کند.
?موضوع داستان، حمله‌ی اعراب به ایران است و شخصیت‌های ایرانی در شهر راغا (ری) منتظر و نگران هجوم اعراب به این شهراند. پروین دختر چهره‌پردازی است که با نوکرشان در خانه‌ای زندگی می‌کنند، پرویز نامزد پروین جزء سواران جاویدان و در حال مقابله با اعراب است. در ادامه اعراب به راغا هجوم می‌آورند و چهره‌پرداز را کشته، پروین را به عنوان غنیمت برای سرکرده‌ی خود می‌برند. مترجم اعراب در طی گفت‌وگویی با پروین از او می‌خواهد، درخواست امیرعرب مبنی بر ازدواج با وی را قبول کند تا همه‌ی امکانات و ثروت‌ها نصیب او بشود ولی پروین قبول نکرده و به جهت اینکه به کشورشان حمله کرده‌اند و دینشان را از بین برده‌اند، آن‌ها را شماتت می‌کند و عاقبت الامر با خنجر خود را می‌کشد.
? اسامی انتخاب شده برای ایرانیان کاملاً تداعی‌گر ساسانیان است، به ویژه انتخاب نام پرویز به عنوان سرداری شجاع و دلاور که یادآور خسرو پرویز پادشاه ساسانی است و علاقه‌ی هدایت به آن شکوه و عظمت ساسانی.
?همچنین تمایل هدایت به سره نویسی در این نمایش‌نامه شاید نسبت به دیگر آثارش مشهودتر است. به عنوان مثال وی به جای کلمه‌ی جاسوس، واژه‌ی کنکاشگر را می‌گزیند و امثال این کلمات که گاه فهم متن را برای خواننده دچار مشکل می‌نماید و هدایت را مجبور به ایجاد پاورقی و توضیح می‌نماید.
?در ابتدای نمایش‌نامه وی شخصیت‌ها را این‌گونه معرفی می‌نماید:
? «بهرام-نوکر، در حدود ۵۰ سال دارد، کلاه نمدی زرد، رنگ لباس آبی آسمانی بلند، شال، شلوار گشاد، کفش بدون پاشنه، ریش و سبیل سفید، موهای پاشنه نخواب، آستین گشاد کمر چین، مؤدب، به زبان عوامانه حرف می‌زند.
?چهره‌پرداز- ۴۵ سال، بزرگ منش، اندام خمیده، موهای خاکستری پرپشت روی دوش‌های او ریخته، جامه‌ی ابریشمی خاکستری با نقش و نگار به همان رنگ، کمربندی به هم گره خورده و شرابه‌ی آن از پشت آویزان است، آستین تنگ و چسب دست، دامن بلند چین خورده، شلوار بلند و گشاد و چین‌های بزرگ دارد، دهنه آن خفت مچ پا، کفش بندی نوک باریک نرم بدون پاشنه، با وقار مرموز و با ایما و اشاره.
? پرویز- نامزد دختر، ۲۵ ساله، جامه «سواران جاویدان» در بر دارد، کلاه خود گرد، موی سیاه چین داده، فرزده، تیروکمان، قداره، موزه سرخ، بندی کوتاه پیش سینه لباس او به توسط دو قلاب بسته می‌شود، تسمه‌ی تیردان از روی آن می‌گذرد، همه‌ی آن‌ها با فر و شکوه مطمئن و دلیر.
? ۴ نفر عرب- عباهای پاره به خود پیچیده روی آن به کمرشان نخ بسته‌اند، صورت‌ها سیاه، ریش و سبیل سیاه زمخت، سروگردن را با پارچه‌ی سفید و زرد چرک پیچیده‌اند، پاها برهنه‌ی غبار آلود، شمشیرها مختلف درنده‌ی ترسناک، داد و فریاد می‌کنند. سرکرده‌ی عرب‌ها- کوتاه شکم پیش آمده، گردن کلفت سبیل و ریش توپی، چین میان دو ابرو، عمامه‌ی بزرگ [که] گوشه‌ی آن آویزان است، لباده‌ی بلند ساده‌ی مغزی‌دار، شال پهن، خنجر کوچکی به کمرش، پای لخت، نعلین، زیر شلواری سفید، صورت سیاه ترسناک ناشی خود را می‌گیرد.
تمام این تصویر سازی ها نشان دهنده نوع تفکر هدایت نسبت به اعراب و اسلام است.

┄┅═✼???✼═┅┄

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: سیاسی, عرفان های نوظهور, صادق هدایت لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مهر همیشه تابان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مذهبی
    • سیاسی
  • نمادهای مخفی
  • طب سنتی
  • فیلم های آخرالزمانی
  • تفسیر زیارت عاشورا
  • نقد فیلم و بازی
  • عرفان های نوظهور
  • انقلاب اسلامی
  • مثبت گرایی
  • صادق هدایت
  • شبهه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس